من پدرم را دوست دارم . پدرم شغلش شریف است. پدر فرامرز هم شغلش شریف است. فرامرز پسر همسایه ماست. من با فرامرز دوست هستم. ما در زیر زمین خانه فرامرز اینا زندگی می کنیم. پدر فرامرز کارخانه دارد.پدرم می گوید فرامرز اینا مرفه هستند. پدر من شغلش شریف خالی است. پدر فرامرز شغلش شریف مرفه است.
فرامرز با من بازی می کند. فرامرز اسباب بازی دارد. فرامرز ماشین برقی دارد که من اگر به آن دست بزنم پدر فرامرز به پدرم می گوید تا من را دعوا کند. من با فرامرز در یک کلاس هستیم. امروز معلم از من پرسید. من ایستاده به معلم جواب دادم. موقع نشستن فرامرز مدادش را روی صندلی من جا گذاشت! جای مداد فرامرز درد می کند. من گریه نمی کنم. مادرم شلوارم را می دوزد. پدرم می گوید این درد تاثیر مرفهین است. فرامرز همیشه نوک مدادش تیز است! با این حال فرامرز دوست من است.
|